دل نوشته هایی در مورد عید (1)
برایتان چند دل نوشته که کار یکی از دوستانم به نام ( علی ابراهیمی ) است ، می نویسم :
دل نوشته ی شماره ی 1 :
دلتنگی من از قصه ایام نباشد
دلتنگی من از حال پریشان نباشد
دلتنگی من از سفره ی هفت سین خواهد
دلتنگی من از یه سیب هفت سین خواهد
دلیتنگی من دو دوست عاشق خواهد
دلتنگی من بیان صادق باشد
دل نوشته ی شماره ی 2 :
بادها در گذرند.لحظه ها می گذرند ، بوی آشنا ز پیراهن غنچه جندی می دهم.که مهاجر ، یار از آن سوی بهار می آید.و چه زیباست که هنگامه وصلت با یار.از فراسوی بهار بوی پیراهن یوسف شنوی.آه ای پروانه ! آه ای شمع درخشان امید ! یار از آن راه دراز می آید.با نگاهی که پر از محبّت و غرق صفاست می آید.
بادها در می گذرند.
لحظه ها می گذرند.
(( نوروزتان مبارک ))
دل نوشته هایی در مورد عید (2)
برایتان ادامه ی دل نوشته های پست قبلی را مینویسم.
دل نوشته ی شماره ی 3 :
ای خدا من خسته ام ، من خسته ای دل بسته ام ، من گناهم خوب دیدن بوده است.ای خدا من کوله بارم ، بسته ام.این عید که می آید دل های مارا پاک کن و از منتظران امام زمان قرار بده.
* آمین *
دل نشوته ی شماره ی 4 :
زندگی رود روانی است که جایش پیداست.زندگی کیست ؟
ندانم که بگویم.زندگی چیست؟
نخواهم که بدانم.زندگی چیست؟
من فقط می دانم زندگی پیچ و خم است.
زندگی یعنی لحظاتی که تو خانواده ات بر سفره ی هفت سین می شینید و به هم دیگر لبخند می زنید.
* زندگی یعنی لحظات خوش *